یک روز صبح از خواب پا میشی و متوجه میشی افکار مثل برق از سرت دارن میپرند. فرصت غنیمت رو باید شمرد…
پنیر هزار توی دولت
بین سالهای ۹۵ تا ۹۹ افتخار همکاری با پژوهشگاه دانشهای بنیادی را داشتم. از معدود فضاهای دولتی یا بهتر است به بگویم خصولتی که، به ظاهر بهتر از جاهای دیگر در امور محوله کار و تلاش مینمودند.
اما برای من که از فضای خصوصی و قبلتر از آن از فضای بازار آزاد کسب و کار وارد آنجا شده بودم، این همه کندی در انجام امور و بروکراسی، برایم آزاردهنده بود.
ناچار برای گذران زندگی و کسب اعتماد به نفس و غلبه بر استرسهای ناشی از شرایط جامعه چند سال شرایط را تحمل کردم. البته دور از انصاف نباشد که در همانجا کدزنی را شروع کردم و قدم به دنیای برنامهنویسی گذاشتم. ولی بعد از یک مدت، احساس کردم کندی برای پیشرفت دست و پایم را بسته بود. من پیشرفت را در کسب درآمد بیشتر و مفیدتر واقع شدن میدیدم اما پژوهشگاه فضایی علمی بود با دیسیپلین خاص خود و جناحهایی که سالها سایه بر سرش انداخته بودند.
از طرفی همیشه یک درد مرا آزار میداد. از آنجا که از بچگی به ما میگفتند، در زمینه مالی همیشه خود را با پایینتر از خودم مقایسه میکردم، دغدغهام حداقل حقوق بگیرهای جامعه بود و چون پژوهشگاه هم مثل اکثر جاهای دولتی به ظن بنده خوب حقوق میدادند، این سوال در ذهنم نقش میبست: من که از بیتالمال حقوق میگیرم، فردی دیگر در بخش خصوصی که حداقل حقوق را میگیرد، با من چه فرقی میکند؟
دوست نداشتم مورد اتهام باشم، یا نسبت به کسی فخر بفروشم، یا بر سرم منتی باشد بابت پولی که میگیرم. دوست داشتم ارزش واقعیام معلوم شود. متاسفانه (یا با توجه به شرایط زندگی خوشبختانه)، در آن دوران با وجود اینکه به آن حد از ارزش واقعی حقوقی که میگرفتم نرسیده بودم، در حال تناول از محبتهای روسا و دوستان بودیم.
دیوانه از قفس پرید
تا اینکه آدیلار به بار نشست…. البته بعد از دو سال همان کسی که به من اطمینان داده بود گروه مکث (ماموت) در مورد اخراج بنده از شرکت خودم کاری نمیتواند بکند، در کمال ناباوری مرا اخراج کرد. بگذریم، من رسالت خود را به سرانجام رساندم.
اما خروج از پژوهشگاه و راهاندازی یک استارتاپ به همت دو جوان که الحق و الانصاف شایسته شروع کردند، تجربیات گرانبهایی در اختیارم گذاشت. تجربیاتی که شاید اگر سالها در پژوهشگاه میماندم، هیچ وقت لمس نمیکردم. تجربهای نزدیک از جنس مردم. با شروع بالارفتن قیمت دلار در سالهای ۹۸ یا ۹۹ (اگر اشتباه نکنم) شروع کردیم و کلی فراز و نشیب که واقعا باعث سازندگی بود. به واقع پوست انداختیم.
اصل سخن
اما روی صحبتم در این نوشته به این موضوع معطوف است که چه خوب شد از یک ارگان دولتی یا نیمه دولتی بیرون آمدم. و چه بهتر که مدتی آنجا را تجربه کردم. حالا به نظرم میتوانم مفیدتر برای جامعه قدم بردارم. چون از فکرهایی که در مورد ارزشگذاریهای افراد در ذهنم بود رها شدم و از طرفی به نفس خوب کار کردن در هر جا که باشی پی بردم.
مهم نیست دولتی باشی یا خصولتی یا خصوصی. مهم این است که اصلاحطلب باشی.
بله همه با تو مخالفت میکنند. روانشناسم به من میگفت تو با منابع قدرت مشکل داری و به دوران بچگیت مربوط میشود. بله درست است، من از نسلی آمدهام که عمری در مبارزه بود، با چیزهای مختلف… طبیعی است که در ژن من هم این مبارزهطلبی وجود داشته باشد. اما چه خوب است که این موهبت الهی را که همچون دیگر موهبات خداوند همچون هوش، حماقت، شجاعت، ترس، دیوانگی و همه صفات منفی و مثبت درونم، پرورش دهم و در جهتی استفاده نمایم که به نفع خودم و جامعه و در نتیجه مورد رضایت پروردگار قرار گیرد.
سامانه X
چند روزی است که میخواهم برای یکی از آشنایانم، مجوزی از سامانه مجوز (https://g4b.ir) بگیرم. از آنجا که میدانم پشت این سامانهها چه داستانهایی هست و با گوشت و پوست و خون لمس کردهام همهشان را، سخت پیگیر و به قولی سریش شدم تا به نتیجه برسد.
پس از یک هفته و گذشتن تعطیلیهای عید فطر، و البته پیگیریهای مصرانه بنده از داخل چت سایت و واتزاپ بالاخره مشکل لاگین حل شد و احتمالا بتونم مشکل آشنایی که دنبال یک مجوز بود حل کنم. اما ببینید ادامه ماجرا رو:
بعد از پر کردن همه گزینههای زیر:
صفحه جواب داد که کد ملیت ثبت شده قبلا، پیگیر شدم با کمک قسمت فراموشی کدپیگیری، نتایج زیر حاصل شد:
سال ۹۲ من خوش خیال، طرحی رو به عنوان تایپیست آنلاین فرستادم که از من حمایت بشه و از اون موقع جواب من این بوده: ثبت نام متقاضی قطعی شد و طرح برای بررسی به دستگاه اجرایی ارسال شد. اگر تحت پوشش هستید در صورتیکه پشتیبان مناسب برای شما یافت شود، در مراجعه بعدی مراتب در همین صفحه ، به شما اعلام می شود.
میدونم من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود، دولتهای قبلی بود. اتفاقا مسئول دفتر یکی از این مدیرانی که بچههاش آمریکا درس خوندن و خودش هم آخر رفت همونجا، بودم و انتظاری بیشتر از این ندارم.
امیدوارم به کشور و مردمم وفادار بمونم و هیچ وقت خیانت نکنم.
یه مشکل خواهر برادری پیش اومده بود. بحثهای خستهکننده همیشگی و در آخر البته به جای خوبی برای من رسید. من دنبال برقراری عدالت و تحلیل درست بودم که یه نفر حرف قشنگی زد.
گفت: تو زندگیت باید دیسیپلین داشته باشی. ذهنم رفت سمت یکی از نوشتههای اینترنتی که میگفت همیشه در دسترس نبودن باعث جذابتر شدن میشه.
خب راستش جریان یه تئاتر بود که ازش اصلا خبر نداشتیم و بهش هم علاقهای نداشتیم، ولی یه سریها که دوسشون داشتیم بدون ما میخواستن برن. البته اونا فکر میکردن به دلایلی به درد ما نمیخورد. ولی یکی بهش برخورده بود.
اینجور موقعها خودم رو میذارم جای آدمهای مهمی که در زندگیم میشناسم. اونا تو این موقعیتت چی کار میکنن؟ واقعا انگار بحث همون دیسیپلین هست. تو اولین جستجو تعریف خوبی ازش پیدا نکردم، برای همین خواستم تجربه شخصی خودم رو به اشتراک بذارم.
به نظرم دیسیپلین اول از خود شخص شروع میشه. کسی که برنامهریزی داشته باشه و اول از همه خودش رو ملزم به رعایت برنامهریزی و احترام به خودش کرده باشه، میتونه انتظار داشته باشه دیگران هم همین کار رو بکنن. در واقع وقتی به برنامه و نظر شخصی خودمون احترام نمیذاریم، بدون اینکه بدونیم داریم به بقیه اعلام میکنیم، من در مقابل شما کاملا منعطف هستم و هر برنامهای خواستید میتونید برام بریزید و من بهش عمل خواهم کرد.
ممکنه این بحث با صمیمیت قاطی بشه و بعضیها این وسط دیسیپلین شخصیشون رو گم کنن. اون هم از روی احساسات و علاقههای زیادی که به فرد مقابل دارند. اینجاست که عقل و منطق پاش رو وسط میذاره و باعث میشه روابطی سالم و عمیق در جامعه بهوجود بیاد.
پس به نظرم اول از همه، در خودمون یه کنکاشتی بکنیم و ببینیم به خودمون و برنامههامون احترام میذاریم. اصلا برنامهای هست؟
چند وقتی میشه به هزار زور و زحمت تونستم به یه اکانت فریلنسر دات کام (freelancer.com) از طریق یکی از دوستان خارجی پیدا کنم. البته ایشون خودش فعلا تبحری در برنامهنویسی و دیگر رشتههای فناوری اطلاعات نداره که بخواد با اکانتش کار کنه. بنابراین بر اساس اعتماد دسترسی به مستر کارت و اطلاعات و اکانتی تایید شدهش رو به بنده داده و من هم به خاطر مشغله کاری نتونستم تا حالا استفادهای ببرم.
شاید شما هم با مشکل ریزهخواری مواجه باشید و روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان، اخلال در توانایی و کیفیت انجام کارهایتان ایجاد کند.
من که فکر میکنم این کاهش کیفیت ناشی از عادت ریزهخواری است. عادتی که فرد به قول معروف دائم دهانش میجنبد.
خب برای اینکه این عادت در ماه مبارک رمضان، مشکلساز نشود و خدایی ناکرده باعث از کار بی کار شدنتان نشود چه کار باید کرد؟ متاسفانه اکثرا به روزهخواری عادت کردهاند، و اصلا اعتقادی به دین اسلام ندارند و بدتر از آن یه جورایی باهاش مبارزه میکنن!! حالا ما فکر میکنیم خارجی فکر میکنن 😉 اصلا فکر میکنیم در خارج زندگی میکنیم و از اونجا که فردی مثل در مقابل خوردن ضعیف هستَ، چی کار باید کرد؟
برای این منظور مراجعه میکنم به استاد عبادیانی و شاگردان و همکارانش در حوزه طب سنتی تا جوابی منطقی و درست بگیرم و بتونم اینجا قرار بدم تا شما هم استفاده کنید.
پس به این مطلب در روزهای آتی سر بزنید تا از به روزرسانیهای جدیدش آگاه بشید.
خیلی خلاصه باید بگم نمودار T که اصلا ربطی به ریاضیات نداره، یک روش برای یادگیری عمیق یک مطلب توسط انسان (نه یادگیری عمیقی که در هوش مصنوعی یا یادگیری ماشین به کار میره) به کار میاد.
این پروژه یکی از شاخصترین پروژههای متن باز در زمینه شبکههای اجتماعی است.
دلیل به وجود آمدن این پروژه، تسریع در مرور و انتشار مفید اخبار شبکههای اجتماعی میباشد. به این معنی که ارتباط کاربر با شبکههای اجتماعی مختلف به حداقل برسد و با تعیین هدفهای مشخص حداقل زمان ممکن را برای مرور آنچه مفید است، صرف نماید. مثلا در لینکدین به جای اینکه Topها را مشاهده کنید یا Recentها را یکی یکی بالا پایین نمایید، بر اساس یک سری تگها و هدفها ابتدا پستهایی که به آن تگها و هدفها نزدیک هستند نمایش داده میشوند.
ضمن اینکه در فرایند مشاهده این اخبار، الگوهایی از شما دریافت میشود که بدون ثبت در شبکههای اجتماعی اصلی و به انتخاب خودتان رفتارتان را ذخیره مینمایند تا در آینده با اخبار بهینهتری روبرو شوید. به این صورت دادهها در اختیار خودتان میباشد و میتوانید هر طور که خواستید آنها را شخصیسازی نمایید.
شاخصترین ویژگی پروژه
شما بستری مثل وردپرس دارید که هر وقت خواستید در آن مطالبتان را درج مینمایید. اینکه مطالب در چه وقتی با چه تگهایی و به چه صورت در شبکههای اجتماعی منتشر شوند را نیز میتوانید تنظیم کنید.
ممکن است در حال نوشتن یک مطلب موقع مناسبی برای انتشار در شبکههای اجتماعی نباشد، و یا نخواهید وقت اضافیتری برای منتشر نمودن آن مطلب در همه شبکههای اجتماعی صرف کنید. با این پروژه حتی میتوانید یک الگوریتم انتشار زمانی دلخواه را برای انتشار در بهترین زمان انتخاب نمایید. با این الگوریتم مشخص میشود چه ساعتی بهترین ساعت انتشار مطالب در شبکههای اجتماعی است و در آن لحظه این کار انجام میشود تا بیشترین بازدید و نتیجه را داشته باشید.
در این مقاله قصد دارم مشخصا در مورد هسته لینوکس صحبت کنم، منتهی چون ممکن بود در مورد ویندوز نیز صحبتهایی بشود، ترجیح دادم در تیتر آن از به کاربردن لفظ لینوکس خودداری کنم.
با توجه به اینکه برای فهم بعضی موارد از جمله امنیت داکر (docker security) نیاز به درکی اولیه از کاربردهای هسته (kernel) داریم مواردی را به صورت مختصر و مفید در ذیل آوردهام که امیدوارم مفید فایده بوده باشد:
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که برای تغییر یک فایل حتی با sudo به مشکل خورده باشید! بعضی وقتها سمج میشم در پیدا کردن بعضی چیزها و تا جایی که بتونم مشکلم رو حل کنم جلو میرم. این بار به صفحه docker security رسیدم و دیدم منبع خوبی برای نوشتن مقاله هست.
البته قصد ترجمه ندارم و نگاهی تحلیلی خواهیم داشت:
میخواستم فایل لاگ رو خالی کنم تا مرتبتر باشه ولی هر کاری میکردم نمیشد و حتی با sudo هم عدم دسترسی میداد. از اینجا کمکهایی گرفتم تا به صفحه امنیت داکر منتقل شدم.
در ابتدای این صفحه ۴ بخش اصلی در مورد امنیت داکر رو مورد توجه قرار داده است:
۱. همانطور که میدونید تمام containerها مثل lxd و docker و … از ویژگی cgroup هسته لینوکس استفاده میکنند. لذا اولین مورد در نظر گرفتن امنیت ذاتی هسته و پشتیبانی اون از namespace و cgroup میباشد.
برای بقیه موارد این متن ادامه دارد…