مهرهی حیاتی
مهرهی حیاتی عنوانی کتابی است که توسط علیرضا خاکساران و از کتاب اصلی با عنوان Linchpin ترجمه شده است. مترجم عنوان اصلی کتاب را که معنای لغویاش آچار سگ دست میباشد را به طور هوشمندانهای به مهرهی حیاتی تغییر داده است.
در زیر یکی از کلیدیترین قسمتهای کتاب (البته از نظر شخصی خودم) را که بعد از چندین صفحه نسخه برداری، به آن رسیده ام برایتان آوردهام:
رئیستان کیست؟ کارتان را برای چه کسی انجام میدهید؟ تلاش میکنید چه کسی را راضی نگاه دارید؟
چه کسی برنامهتان را تنظیم میکند؟
اگر فقط کار میکنید تا مافوقتان را راضی نگاه دارید، دارید آیندهتان را قربانی میکنید. راضی نگاه داشتن مافوق میتواند به معنی بیگانه شدن با مشتریان، پنهان ماندن نهایت توانتان، مانند دیگران شدن و تبدیل شدن به چرخدندهای در این سیستم باشد. سیستم از شما میخواهد مانند دیگران باشید. اما شاید راضی کردن سیستم، کار واقعی شما نباشد.
در یکی از دانشگاههای معمولی آمریکا، فرهنگ خوش گذرانی رواج دارد. برنامه این است که کلاس را بگذرانی، کلی مهمانی بگیری، محبوب شوی و هر وقت میتوانی مست کنی. خیلی سخت نیست که با چنین برنامهای پیش بروید و مانند دیگران شوید. اما شما را به کجا میرساند؟
سازمانهای غیرانتفاعی وضع فعلی خود پذیرفتهاند. اگر شما نیز وضع موجود را بپذیرید، حرکت نمیکنید. استرستان به حداقل میرسد و ترستان برانگیخته نمیشود. اما شما را به کجا میرساند؟
رئیس جاه طلب شما میخواهد خوب به نظر برسد و میخواهد این کار را با کاهش هزینههای کوتاه مدت انجام دهد. میتوانید با انجام ندادن هیچ کاری، صرف نکردن هیچ پولی و ایجاد نکردن هیچ صدایی به او کمک کید. سپس چه اتفاقی میافتد؟
اگر برنامهتان توسط شخص دیگری مشخص شده است وو شما را به جایی که میخواید نمیرساند، پس چرا انجامش میدهید؟
مهره حیاتی، ست گادین، انتشارات آموخته، صفحه ۲۵۴