بخشی از کتاب «پیش از آن که بدانی» اثر جان بارگ ترجمه محمدهادی دهرویه:
«یکی از بهترین نمونه ها تحقیقی است که در فاصله اوت ۲۰۱۱ تا سپتامبر ۲۰۱۲ در ایتالیا انجام شد. محققان یک آزمایش جذاب در مورد تاثیرات جذابیت جسمی (زیبایی ظاهری) بر روی استخدام افراد انجام دادند، بدون آنکه در عمل هیچ شرکتکنندهای را در اتاق آزمایشگاه کنار هم قرار دهند. آنها ۱۱۰۰۰ رزومه کاری را برای ۱۵۰۰ فرصت شغلی موجود ارسال کردند. یکسان نبودن تعداد رزومهها با تعداد آگهیهای شغلی به این علت بود که برای هر آگهی استخدام چندین رزومه ارسال کرده بودند. هر یک از رزومهها دارای سوابق کاری دقیقا یکسانی بودند و در نتیجه از شرایط لازم برای استخدام بهرهمند بودند. در برخی از دخواستهای شغلی عکس ضمیمه شده بود، در حالی که در تعدادی دیگر از درخواستهای شغلی عکسی ضمیمه نشده بود (البته اسامی نیز متفاوت بودند). متقاضیان با عناوین ایتالیایی یا خارجی و مرد یا زن معرفی شده بودند. رزومههای عکسدار طوری انتخاب شده بودند که به ازای این رزومه ها – به تعداد مساوی – «یک مرد جذاب، یک مرد غیرجذاب» و «یک زن جذاب و یک زن غیرجذاب» وجود داشته باشد (هنگامی که آزمونگران د حال تهیه ابزارهای لازم برای شروع این تحقیق بودند گروه دیگری از افراد درباره جذابیت عکسها نظر میدادند). از آنجا که رزومهها (سوابق و شرایط متقاضیان استخدام) یکسان بودند)، پاسخهای متفاوت به این رزومههای یکسان به یک متغیر به نام «عکس» ربط پیدا میکرد. بنابراین محققان اساسا میپرسدیند:
آیا الصاق کردن یک عکس جذاب به رزومه احتمال دعوت شدن شما برای مصاحبه را افزایش میدهد؟
پاسخ یک «بله» قاطع بود. به طور کلی متقاضیان ایتالیایی نسبت به متقاضیان خارجی بیشتر مورد توجه واقع شدند که جای تعجب ندارد، اما در میان متقاضیان ایتالیایی جذابیت یک مزیت بارز به ویژه برای خانمها بود: احتمال فراخوانده شدن زنان جذاب نسبت به زنان غیرجذاب با شرایط یکسان ۵۴ به درصد بود. همچنین مردان جذاب نسبت به مردان غیرجذاب از مزیت برخوردار بودند اما این تفاوت چندان چشمگیر نبود و نسبت آن ۴۷ به ۲۶ درصد بود. بر اساس یافتههای این مطالعه
اگر عکس شما جذاب نیست بهتر است که هنگام پرکردن درخواست شغلی اصلا هیچ عکسی الصاق نکنید.
تعداد موارد دعوت به مصاحبه برای درخواستهای بدون عکس بسیار بیشتر از درخواستهای شغلی بود که عکس داشتند اما عکسهای آنها جذاب نبود. نتایج این مطالعه اگر برای یک فرد برابریخواه امری تکاندهنده نباشد حتما دلسردکننده خواهد بود. چنین پدیدهای «امتیاز زیبایی» نام دارد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، خوشقیافه بودن معیار خوبی برای پیشبینی پیشرفت و ارتقای شغلی است.
درآمد کارگران با قیافه متوسط رو به بالا ۱۰ تا ۱۵ درصد بیشتر از کارگرانی است که قیافهشان متوسط رو به پایین است. شکافی که قابل مقایسه با اختلاف نژادی و جنسیتی در بخش حقوق و دستمزد است. سوال این است که چرا اینطور است؟
از این گذشته، قوانینی علیه تبعیض وجود دارد. به علاوه بسیاری از شرکتها دستورالعملهای سختگیرانهای برای استخدام دارند. علاوه بر این تعداد بیشماری از روسا و مدیران خوش قلب وجود دارند که با شور و اشتیاق به فرصتهای برابر باور دارند و سعی میکنند شایستهترین فرد را – بدون در نظر گرفتن قیافه ظاهری – برای یک شغل استخدام کنند. نکته این است که حتی این افراد خوشنیت نیز ممکن است ناخواسته اسیر پدیده امتیاز زیبایی شوند. به گفته نویسندگان این گزارش، میل ناهشیار این افراد برای جفتگزینی بخشی از این دلیل است.
لازم نیست نوجوان باشید تا بدانید ذهن هشیار افراد بزرگسال غالباْ پر از افکار و احساسات جنسی میود. همه ما ترجیح میدهیم به افرادی که جذابیت فیزیکی داند نگاه کنیم تا افرادی که جذابیت کمتری دارند (مطالعات تصویربرداری مغز نشان میٔهد وقتی به افراد دگرجنسگرا چهرههای جذاب از جنس مخالف نشان داده میشود، مراکز پاداش در مغز آنها فعال میشود). برای ما چندان واضح و مشخص نیست که این احساسات چگونه به صورت نامشهود بر رفتار ما تاثیر میگذارند در حالی که واقعا «نباید» تاثیر بگذارند، چون این احساسات در تضاد با ایدهآلهایی چون برابریخپاهی شایستهسالاری هستند. حال آنکه بسیاری از ما واقعا به این ایدهالها باور داریم. به احتمال زیاد بسیاری از کارفرمایان ایتالیایی (که نمیدانستند مورد آزمایش قرار گرفتهاند) مدعی خواهند شذ عکسها تاثیری در تصمیمگیریشان نداشته است. آنها همچنین ادعا خواهند کرد که اگر اثبات شود به صورت ناهشیار تحت تاثیر امتیاز زیبایی قرار گرفتهاند در تصمیم خود تجدید نظر خواهند کرد.
ما به دلیل تاریخچه ژن خودخواهمان نسبت به جذابیت سوگیری داریم: یعین ماموریت ناهشیاری داریم که برای منقرض نشدن گونه خد تولیدمثل کنیم، تولید مثل کنیم، تولید مثل کنیم. این میل آنچنان شدید است که مطالعات نشان میٔهد انگیزه جفتگزینی در مردان صرفا با حضور نان جذاب بیدار میشود حتی اگر تلاش کنند توجه خود را به سمت چیز دیگری جلب کنند. به عنوان مثال در یک تحقیق مشخص شد شرکتکنندگان مرد هنگام انجام دادن کارهای دشواری که نیازمند تمرکز زیاد بودند در صورتی که در کنار یک زن کار میکردند حواسشان بیشتر پرت میشد و عملکرد بدتری داشتند (اما اگر در کنار یک مرد کار میکردند چنین اتفاقی رخ نمیداد). بدتر از این وضعیت وقتی بود که هر چه این زنان جذابتر بودند، عملکرد شرکتکنندگان مرد در کاری که به آنها سپرده شده بود بدتر میشد. هر چند به نظر میرسد که این آزمایش تایید علمی طنزهای آشنا درباره شهوت جنسی مهارنشده در مردان است، اما این «رفتارهای» پنهان در همه افراد بروز میکند.
بدنهای ما انسانها به معنایی خاص همیشه به صورت پنهان و ناهشیار با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
جذابیت جسمی تنها عامل برای تحریک جفتگزینی نیست. ضمیر ناهشیار ما نشانههای هورمونی باروری را – که از طریق بینی عمل میکنند – تشخیص میدهد. محققان دانشگاه ایالتی فلوریدا در یکی از مجموعه مطالعات جذاب در باره تاثیرات هورمونی نشان دادند که
دانشجویان پسر دگرجنسگرا زمانی که یک زن شرکتکننده در آزمایش در سیکل باروری خود در اوج تخمکگذاری باشد بیشتر جذب او میشوند تا وقتی که قابلیت باروری و تخمکگذاری آن زن به پایینترین سطح رسیده باشد.
این در حالی بود که مردان جان اصلا از چنین تاثیری آگاه نبودند. این مردان به احتمال زیاد به صورت ناهشیار در روزهای باروری زنان بیشتر به آنها نزدیک شده و از آن ها تقلید میکردند در حالی که این رفتارها در روزهای غیرباروری کمتر میشد. همانطور که در فصل هفت خواهیم دید این تقلید ظریف و دقیق یک تاکتیک طبیعی و ناهشیار در ما برای پیوند با آشنایان جدید است. در این تحقیق باز هم مردان درباره چگونگی تاثیر نشانههای نامحسوس باروری در زنان بر میزان شیفتگی و تغییر رفتارشان در برابر این زنان کاملا بیاطلاع بودند. البته همه این چیزها باعث میشود که گونه ما به جهانیترین تجربیه انسانی یعنی خانواده دست یابد.»
اما این همه رو گفتم تا قسمت اول این بخش از کتاب رو معرفی کنم:
«در سال ۲۰۱۳ دانشمندان موضوع جدیدی را در مورد اوتزی کشف کردند و متوجه شدند که او فرزندانی داشته است.
معلوم شد که این مقتول مومیاییشده در کوههای آلپ با استفاده از ژنهای خود به حیاتش ادامه داده است. محققان نمونه خون اهدایی نزدیک به چهار هزار نفر از کسانی را که در اتریش در نزدیکی محل دفن اوتزی سکونت دارند جمعآوری و آنها را تجزیه و تحلیل کردند و شباهتهایی را پیدا کردند. این افراد دقیقا ۱۹ جهش ژنتیکی مشترک داشتند که آها را به جدشان (اوتزی) مرتبط میکرد. وجود این بستگان بسیار دور اوتزی باعث روشن شدن بیشتر داستان او شد. تردیدی وجود ندارد که او (اوتزی) در خواسته اول خود – هشیارانه یا ناهشیارانه – برای زنده ماندن شکست خورده بد. اما به هدف اصلی دیگری رسیده بود که مغز ما برای رسیدن به آن تکامل یافته است: (یعنی)
انتقال ژن هایمان به نسل بعدی یا به بیان شیرینتر، بچهدار شدن.