خیلی کمرنگ شده، تقریبا هم ظاهرش هم باطنش
اوایل خیلی به خودم افتخار می کردم با این جمله:
None of us is smart as all of us
هیچ کدوممون به اندازه همه مون باهوش نیست
اما از دیشب که برخوردی باهام شده انگار غاغی بیش نیستم، دارم فکر می کنم چی می شه حرفها از عمل به شعار تنزل پیدا می کنند
به این پست به عنوان یه استفراغ روانی نگاه می کنم که هیچ جا به جز بلاگ شخصی نمی تونم بیرون بریزم. عذر می خوام اگر با کلمات روح شما رو هم مکدر می کنم. بچه ای عروسک من رو پاره کرده منم مال اون رو و تمام
شاید علتش در این پستم باشه
اما چی می شه که جمله مورد بحث تیتر جای خودش رو به مهره کلیدی می ده؟
شاید همه چی از وقتی شروع شد که تیم از هم پاشید. دو تا از بکندی ها رفتن، فرانتی ها خودشون رو کنار کشیدن و هیچ رهبری در تیم وجود نداشت و بیشترین انگیزه من برای ادامه، گرفتن نامه عدم نیاز به جای استعفا بود
چی می شه که یه نفر نظرات خودش رو بالای همه نظرات دیگه می دونه؟
این چه اعتماد به نفسی هست که باعث می شه دیگران رو تحقیر کنی تا خودت رو بالا ببری
و شاید تیم منابع انسانی قبلی این شعار رو اورده بوده که الان تیم منابع انسانی جدید قبولش نداره
finish what you started و نباید زیاد اهمیت داد به این نظریه که
به هر حال این ها همه قراردادهای انسان های عادی هست
وظیفه من صبر و استقامت در راه و رویه درسته که امیدوارم خدا کمکم کنه