آبیک لطفا منو رها کن

احتیاج دارم بنویسم. نا رو کاغذ که گم و گور بشه یا بار!

بالاخره یه جا پیدا شد از سرما نجات پیدا کنم

اگر این انگشتا رو هم نداشتم! خدا رو شکر سالمم

منتظرم دذدگستری باز بشه برم دنبال کارای ترخیص

کلانتری هم باز نبود

آبیک گیر افتادم

مثه سه ماه پیش که هشتگرد گیر افتاده بودیم

ولی این بار نای رفتن نداشتم. سرد بود. ساعت ذداری کوتاه و هی برگشت میی‌خوردم.

حواسم به خیلی چیزاست. این خیلی‌ها با در دم نمی‌خوره

جایی که به کمک نیاز دارم، فقط خدذ می‌تونه دست بکیره. وری به شرطی که دستی داشته باشم.

به خواب نیاز دارم. دیشب خیلی سر پراسس میکر بیدار مپندم. اشتبات بود.

وقت مناسبیه برای رسیدگی بع بلاگ شخصیم

0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest


0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
What would make this website better?

0 / 400