با اینکه سر کار بودم نمیتونستم بهش فکر نکنم. شهید الداغی ؟؟ رو میگم
. چطور میتونست اینقدر نترس باشه. دوست داشتم اصلا کار رو کنار بذارم و برم تو شبکههای اجتماعی و … شروع کنم پخش کردن این جریان
آخه جالبه خیلی از اونایی که ماست و آخوند و … رو میدونستن، موضوع غیرتمندی یه جوون رو نشنیده بودند.
حداقل کاری که میتونستم بکنم این بود که در این مکان که متعلق به خودم هست، بحثی رو بنویسم تا شاید کسایی که شعار #زن_زندگی_آزادی رو میدادن یه تکونی بخورن
البته خودم هم جزو این شعاردهندگان بودم اما منظور اونایی هست که این شعار رو به جایی میکشوندن که نباید و الان هیچی ندارن بگن و همه چیز رو میندازن گردن گرونی، اقتصاد و مسئولین و …
بابا پس انسانیست کجاست ؟؟